پرسش:
آیا با وجود خداوند و آیه ای که می فرماید من از رگ گردن به شما نزدیکترم دیگر نیازی به واسطه ها است؟
پاسخ:
بلی خدا به ما نزدیک است امّا ما به خدا چطور؟ آیا ما هم به خدا نزدیک هستیم؟ اگر نزدیک هستید، پس وحی دریافت کنید ببینیم چگونه دریافت می کنید؟! اگر نزدیک هستید به خدایی که عین علم است، پس خبر از غیب دهید تا گواه ادّعایتان باشد. اگر نزدیک هستید به خدایی که عین قدرت است، پس معجزه نشان دهید تا باور کنیم که نزدیک هستید.
مشکل از آن طرف نیست؛ بلکه از این طرف است. خدا به همه نزدیک است؛ امّا همه به خدا نزدیک نیستند. شما که آیه ی «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ » را دیده اید آیه ی « وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون؛ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُون» را ببینید. یا این آیات را « أَلا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ ـــ آگاه باشید که قوم ثمود، پروردگارشان را انکار کردند! دور باد قوم ثمود » ؛ « أَلا إِنَّ عاداً کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِعادٍ قَوْمِ هُود ــــ آگاه باشید که قوم عاد نسبت به پروردگارشان کفر ورزیدند! دور باد عاد، قوم هود».
خدا به ما نزدیک است؛ و بر ما احاطه ی وجودی دارد؛ امّا روشن است که ما از او دوریم؛ لکن نه از حیث مکانی، چون او مکان ندارد؛ بلکه از حیث رتبه ی وجودی. وجود شدید، با تمام مراتب پایین وجود هست و بر همه ی مراتب مادون خود احاطه ی وجودی دارد؛ امّا مرتبه ی پایین وجود، به مرتبه ی فوق خود احاطه ی وجودی ندارد. از باب تمثیل عرض می شود: نور هزار واتی، یقیناً نور نهصد واتی و هشتصد واتی و ... صد واتی را داراست؛ بی آنکه مرکّب از آنها باشد؛ امّا نور صد واتی و دویست واتی و سیصد واتی و ... هشتصد و واتی و نهصد واتی، نور هزار واتی را در خود ندارند. نور هزار وات، بر تمام نورهای مادون خودش احاطه ی نوری دارد امّا انوار ضعیفتر بر نور هزار واتی احاطه ی نوری ندارند. نور هزار وات، بر نور پانصد وات همان اندازه احاطه دارد که بر نور صد وات احاطه دارد؛ امّا نور صد وات، از نور هزار وات دورتر است تا نور پانصد وات. نور پانصد وات، اگر دو برابر شدّت یابد به نور هزار وات می رسد؛ امّا نور صد وات باید ده برابر شدّت یابد تا به نور هزار وات برسد.
مراتب وجود نیز این گونه اند. خدا به تمام مراتب وجود به یک میزان احاطه دارد؛ امّا مراتب وجود با خدا، به یک میزان نزدیکی ندارند؛ بلکه مراتب شدیدتر وجود، به خدا نزدیکترند و مراتب ضعیف وجود از خدا دورترند. لذا عالم آخرت به خدا نزدیکتر از عالم برزخ است؛ و عالم برزخ به خدا نزدیکتر از دنیاست.
طبق این مبنا، اوّل مخلوق خدا، که نور رسول الله(ص) مقرّبترین رتبه ی نور است به نور مطلق که نور السموات و الارض است. پس از او نور علی(ع) است که از نور رسول الله(ص) انشعاب یافته است. بعد از نور علوی، نور فاطمی و بعد از نور حسنی و بعد از او نور حسینی است. بعد از آن انوار سایر اهل بیت(ع) و بعد از ایشان نور انبیاء به ترتیب مقاماتشان؛ و بعد از آنها نور سایر مردم به ترتیب مقاماتشان که خدا عالم است به ترتیب آنها. لذا از طرف پایین به بالا چاره ای جز اخذ وسیله نیست؛ چون تا مرتبه ی قبل از خود نزدیک نشوی محال است به مافوق آن بتوانی نزدیک شوی. از سوی خدا نیز محال است فیضی به مرتبه ی ضعیف برسد قبل از آنکه کاملتر آن فیض به مرتبه ی قوی برسد. لذا خدای تعالی ما را ملزم نمود که برای ارتباط با او و برای تقرّب به او، دنبال وسیله و اسباب باشیم. فرمود: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون ــــــ اى کسانى که ایمان آوردهاید! تقوای الهی پیشه سازید! و وسیلهاى براى تقرب به او بجویید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!» (المائدة:35). امّا دقّت شود که وسیله را هم او باید تعیین نماید؛ نه توهّمات ما. چون او می داند که چه کسانی در رتبه ی برتری هستند در نظام خلقت. لذا در عین اثبات اصل توسّل به وسائط فیض، در انتقاد از آنها که سر خود و از روی توهّماتشان برای خود وسیله تراشیده اند فرمود: « أُولئِکَ الَّذینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ کانَ مَحْذُوراً ــــــ کسانى را که آنان (بت پرستان) مىخوانند، خودشان وسیلهاى (براى تقرب) به پروردگارشان مىجویند، وسیلهاى هر چه نزدیکتر؛ و به رحمت او امیدوارند؛ و از عذاب او مىترسند؛ چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است» (الإسراء:57)
در این آیه وسیله بودن بتها را ردّ نموده و می فرماید که خود آن سنگها و چوبها، برای تقرّب به خدا، دنبال وسیله هستند؛ وسیله ای هر چه نزدیکتر به خدا. لذا می بینیم که ستون حنّانه از دوری رسول خدا(ص) ناله می نمود؛ و سنگ بر آن حضرت سلام می کرد؛ و درخت گوش به فرمانش می داد؛ و ماه اطاعتش می نمود؛ و خورشید گردن به فرمانش می گذاشت.
خلاصه آنکه:
1ـ شیخ اجلّ سعدی چه نیکو فرموده است که:
« دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجب بین که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که دوست
در کنار من و من مهجورم ».
2ـ اگر کسی مدّعی است که بدون واسطه باید از خدا بگیرد و بدون واسطه باید به خدا برسد، پس باید تمام انبیاء و کتب آسمانی را منکر شود. چون همگی واسطه ی وحی هستند. و باید نان نخورد و دارو مصرف ننماید و کتاب نخواند و معلّم نبیند و آب نخورد و ...؛ چون سیری از خداست و نان و آب واسطه اند؛ درمان از خداست و پزشک و دارو واسطه اند؛ علم از خداست و کتاب و معلّم واسطه اند. رتبه ی وجودی نان و آب از رتبه ی وجودی سیری بالاتر است؛ لذا واسطه اند برای آن. رتبه ی وجودی علم طبّ و شفاگری دارو برتر از رتبه ی وجودی بدن بیمار است؛ لذا واسطه می شوند تا بدن بیمار به رتبه ی بدن سالم ترقّی کند. رتبه ی علم که کلمات کتاب و سخن معلّم، معدّ اثر گذاری آنند، برتر از رتبه ی انسان جاهل است؛ لذا او را بالا می کشد.