سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند به سه تن نمی نگرد و با آنان سخن نمی گوید : پیشوای ستمکار، پیرِ زناکار و عابد متکبّر . [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
آخرت ، آفات عقل و استدلال ، اختیار ، اختیاری ، اراده ی فعلی ، ارزش ادراکات بشر ، ارزش عقل ، ازلی ، اسرافیل ، اسماء ، اماره ، امامت در قرآن، لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ، هَارُونَ مِنْ مُو ، اینشتین ، براهین اثبات وجود خدا ، برزخ ، پیشین ، توحید و شرک ، جبر ، جبر و اختیار ، جبرئیل ، جبروت ، جبری ، حادث ، حافظه ، حدوث ، حدیث معرفة امیرالمومنین بالنّورانیّة ، حرکت ، حسبنا کتاب الله ، خدا کیست ، خشونت عمر ، خیام ، داروینیسم یا ترانسفورمیسم ، دلائل عصمت عقل ، زمان ، زیگموند فروید ، سقیفه ، شهود ، صور خیالی ، عارف ، عالم ، عالم برزخ ، عالم ذر ، عالم الست، ملکوت ، جبروت ، عرش ، عصمت عقل ، عقل ، عقول ، علم ، علم پیشین خدا ، علم دینی و علم سکولار ، علم مقدّس ، غیرمادّی ، فرضیه داروین ، فیلم راز ، فیّاض ازلی و ابدی ، قانون جذب ، قبله ، قدسیه ، قدیم ، قرب و بعد نسبت به خدا ، کرسی ، کشورگشایی عمر بن خطاب ، لوامه ، ماهیت ، متخیّله ، مثال ، مجرّد ، مطمئنه ، معراج ، ملاصدرای شیرازی ، ملکوت ، مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَف رَبّه ، ناسوت ، ناطقه ، نفس ، هایزنبرگ ، هندسه اقلیدسی ، هندسه نااقلیدسی ، واجب الوجود ، کشورگشایی عمر بن خطاب، سقیفه، خشونت عمر، حسبنا کتاب الله ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :81
بازدید دیروز :18
کل بازدید :456446
تعداد کل یاداشته ها : 52
103/9/1
6:6 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
عبد الاحد[573]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
1- تشکیک وجود[1] 2- هندو به طعنه گفت که یاران خدا دو تاست ...[1] 3- آیا مقدار ماده جهان بی نهایت است ؟[1] 4- جبر فلسفی چیست ؟[1] 5- آیا این اعتقاد که رخ دادن هر فعلی حکمتی دارد صحیح است؟[1] 6- چرا روح القدس برای مریم (ع( به صورت مرد ظاهرشد؟[1] 7- رابطه عقل و روح چگونه است؟[1] 8- چرا انسان برتر از فرشته است؟[1] 9- آیا اسلام نظریه تکامل انواع داروین را می پذیرد ؟[1] 10- چرا وجود دو خدا محال است[1] 11- آیا همه موجودات جهان با شعورند ؟ آیا همه موجودات جهان نفس دا[1] 12- چرا حضرت رقیه را باید احترام کرد؟[1] 13- بدن در طول نفس و مرتبه نازله نفس است[1] 14- آیا منبع دین تحریف شده اند؟[1] 15- حرکت جوهری ملا صدرا را با زبانی ساده توضیح دهید[1] 16- معراج جسمانی پیامبر - غیر جسمانی بودن خدا (1 و 2)[2] 17- نظریه تکامل داروین فرضیه ای باطل[1] 18- نقد نظریه بسط تجربه نبوی دکتر سروش(1 و 2 )[2] 19- احضار روح[1] 20- آیا دین فطری است؟[1] 21- عالم امر چیست؟[1] 22- آیا تاسیس زیارتگاه بر سر قبور اولیاء و زیارت آنها شرک است؟[1] 23- دین ایران باستان[1] 24- هفت آسمان[1] 25- خدا چرا انسان و جهان را آفرید؟[2] 26- تصویری از جهان بی نهایت[1] 27- عاقبت انسان در عالم آخرت چه می شود ؟ و سعادت چیست؟[1] 28- خدا کیست؟![1] 29- خدا الآن چه می کند؟![1] فروردین 1387[1] مهر 1387[2] آذر 1387[1] دی 87[2] بهمن 87[2] اسفند 87[1]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
و رها می شوم آخر...؟!! صبح مشتاقان نهان خانه ی دل آل یس دریـــچـــه کــــــلام نــــــو رنگارنگه سلام شهدا ایحسب الانسان ان یترک سدی خدا یه کاری کن ... بچه های باخرز تبادل لینک وافزایش بازدید مقالات مشاوره و روانشناسی و اختلالات روانی و رفتاری ابوالفضل فتحیان دستگردی گروه فرهنگی شهید همت(بسیج دبیرستان مالک اشتر 1) شما هم در وبلاگ گروهی با ما همکاری کنید حب الحسین اجننی پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) - The Holy Propht -p.b.u.h جمهوریت:اخبار داغ ، مقاله ، مصاحبه ، عکس ، کاریکاتور و طنز سیاسی نان ، عشق ، موتور هزار راهنما شمیم انا مجنون الحسین مذهبی - سیاسی - فرهنگی السلام علیک یا امام الرئوف اباصالحی یا زهرا مدد اختلالات روانی اضطراب خشم افسردگی... دیــار عـاشقـان صعصعه مشاوره و مقالات روانشناسی آفاق طلبه آ نلاین دانشمند مسیح اندیمشک موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین AMIR قدرت شیطان چگونه خدمتگذار خوبی باشیم علم نوین کجایند مردان بی ادعا؟ یادداشت های یه آسمونی صور اسرافیل راز و نیاز با خدا عاشقان میگویند خلوت تنهایی انتظار محفل قران جعفریه به سوی حقیقت «سلام محب بر محبان حسین ع » جاده خدا یعسوب یوسف گم گشته مجله اینترنتی نوآوری و شکوفایی ابوالفضل فتحیان دستگردی مزار بی نشان سخنان مهجور حضرت روح الله حــــــــکــــمـــــــت آ بـــــــــــاد دو کلمه حرف حساب معارف اسلامی

                 حدیث معرفة امیرالمومنین بالنّورانیّة

 

« محمّد بن صدقه نقل کرد: ابا ذر غفارى از سلمان فارسى پرسید معرفت امام امیر المؤمنین علیه السّلام به نورانیّت چگونه است؟ سلمان گفت با هم برویم از خود مولا سؤال کنیم آمدیم خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام ایشان را نیافتیم. مدتى منتظر شدیم تا آمد. سؤال فرمود براى چه آمده‏اید؟ گفتیم آمده‏ایم بپرسیم شما را چگونه با نورانیّت می توان شناخت؟ فرمود: مرحبا به شما دو دوست متعهد که در راه دین کوتاهى ندارید. به جان خودم سوگند یاد مى‏کنم که این مطلب بر هر مرد و زن مؤمنى واجب است آنگاه فرمود: ای سلمان و ابا ذر!  گفتیم بفرمائید یا امیر المؤمنین. فرمود: ایمان شخص کامل نمی شود مگر مرا به کنه معرفت با نورانیت بشناسد. وقتى به این صورت‏ شناخت آنگاه دلش را خدا به ایمان آزمایش نموده و شرح صدر براى اسلام به او عنایت کرده و در این صورت است که عارف و بینا و مستبصر مى‏شود. و هر که کوتاهى از این عرفان بنماید در حال شک و ارتیاب است. سلمان و ابا ذر! شناخت من با نورانیت ، شناخت خدا است و شناخت خدا معرفت من است با نورانیّت. این است همان دین خالص که خداوند می فرماید: « وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ. » می فرماید: دستور داده نشده به آنها مگر اینکه ایمان به نبوت حضرت محمّد آورند که همان دین حنیف محمدى ساده است این قسمت آیه «وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ» هر کس اقامه ولایت مرا کرده باشد نماز را به پاى داشته است به پا داشتن ولایت من دشوار و سنگین است که تاب آن را ندارد مگر فرشته ی مقرّب یا پیامبر مرسل یا بنده ی مؤمنى که خدا دلش را به ایمان آزمایش کرده باشد.

فرشته اگر مقرّب نباشد تاب تحمل آن را ندارد و پیامبر نیز اگر مرسل نباشد تحمل ندارد و مؤمن هم اگر مورد آزمایش و اعتماد نباشد تاب آن را ندارد. گفتم یا امیر المؤمنین مؤمن کیست و حدّ و نهایت ایمان چیست تا بتوان او را شناخت؟

فرمود: یا ابا عبد اللَّه (سلمان ) . عرض کردم لبیک اى برادر پیامبر. فرمود: مؤمن امتحان شده کسى است که هر چه از جانب ما به او برسد دلش براى پذیرش وسعت دارد و شک و تردید در آن ندارد.

بدان ابا ذر که من بنده ی خدا و خلیفه بر بندگانم ما را خدا قرار ندهید ولى در فضل ما هر چه می خواهید بگوئید باز هم به کنه فضل ما نخواهید رسید و نهایت ندارد. زیرا خداوند تبارک و تعالى به ما بیشتر و بزرگتر از آنچه ما میگوییم و شما می گویید یا خطور به قلب یکى از شما نماید عنایت فرموده . وقتى ما را این طور شناختید آن وقت مؤمن هستید.

سلمان گفت: عرض کردم اى برادر پیامبر هر کسى نماز به پا دارد ولایت‏ تو را به پا داشته؟  فرمود آرى دلیل این مطلب آیه ی قرآن است « وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ.»  کمک بگیر از صبر و نماز و آن سنگین و دشوار است مگر براى خشوع‏ کنندگان . صبر پیامبر است و نماز اقامه ی ولایت من است .به همین جهت خداوند مى‏فرماید «إِنَّها لَکَبِیرَةٌ» و نفرموده «انهما لکبیرة» آن دو سنگین است چون حمل ولایت سنگین است مگر براى خاشعین که آنها شیعیان بینا و روشنند. زیرا صاحب عقاید از قبیل مرجئه و قدریه و خوارج و دیگران از قبیل ناصبى‏ها اقرار به نبوت حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم دارند و در این مورد اختلافى ندارند ولى هم ایشان در باره ی  ولایت من اختلاف دارند و منکر آن هستند مگر تعداد کمى. آنهایند که خداوند در قرآن ایشان را توصیف نموده «إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ».

در جاى دیگر قرآن راجع به نبوت حضرت محمّد و ولایت من می فرماید: « وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ » ؛ قصر محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم است و  « بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ» (چاه واگذار شده)  ولایت من است که آن را رها کرده‏اند و منکر شده‏اند. هر که اقرار به ولایت من نداشته باشد اقرار به نبوت پیامبر براى او سودى نخواهد داشت این دو با هم قرین و همراهند زیرا پیامبر اکرم نبىّ مرسل و امام مردم است و على پس از او امام مردم و وصىّ محمّد است چنانچه پیامبر اکرم فرمود: «انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى»

اول ما محمّد و وسط ما محمّد و آخر ما محمّد است. هر کس معرفت مرا کامل داشته باشد او بر دین قیّم و استوار است چنانچه در این آیه می فرماید «وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ» این مطلب را به توفیق خدا و کمک او توضیح مى‏دهم.

اینک می گویم ای سلمان و ابا ذر! من و محمّد یک نور از نور خداوند بودیم خداوند دستور داد به آن نور که دو قسمت شود به نیمى از آن فرمود محمّد باش! و به نیم دیگر فرمود على باش! به همین جهت پیامبر اکرم فرموده است‏: «علىّ منّى‏ و انا من على و لا یودّى عنّى الّا على ـــ على از من و من از على هستم و این کار را نمیتواند انجام دهد مگر على ». ابوبکر را با سوره برائت به مکه فرستاد ، جبرئیل نازل شده گفت: اى محمّد خداوند می فرماید باید این کار را تو انجام دهى یا مردى از خودت. آنگاه مرا فرستاد تا سوره را از ابوبکر بگیرم ، از او گرفتم امّا او ناراحت شده از پیامبر اکرم پرسید آیا در این مورد آیه ی قرآن درباره من نازل شده؟ فرمود نه ولى نباید این کار را انجام دهد مگر من یا على. ای سلمان و ابا ذر! اینک فکر کنید کسى که صلاحیت نداشته باشد چند آیه را از جانب پیامبر به مردم برساند چگونه صلاحیت براى امامت دارد؟، من و پیامبر یک نور بودیم او محمّد مصطفى گردید و من وصىّ او علىّ مرتضى شدم. محمّد ناطق شد و من ساکت. باید در هر زمان ناطق و صامتى باشد. ای سلمان! محمّد منذِر است و من هادى. این است معنى آیه « إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ » پیامبر اکرم منذر است و من هادى. « اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثى‏ وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ.»

در این موقع على علیه السّلام دست خود را بر دست دیگر زده گفت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم صاحب جمع است و من صاحب نشر. محمّد صاحب بهشت است و من صاحب جهنم. به جنهم می گویم این را بگیر و این یک را واگذار!  محمّد صاحب مکان و من صاحب ریزش و من صاحب لوح محفوظم که خدا به من الهام نموده آنچه در لوح است.

ای سلمان و یا ابا ذر! محمّد یس و القرآن الحکیم است محمّد ن و القلم است و محمّد طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ می باشد ؛ محمّد صاحب دلالات و من صاحب معجزات و آیات. محمّد خاتم النبیین و من خاتم الوصیین و صراط مستقیم هستم و «النَّبَإِ الْعَظِیمِ الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ» می باشم ؛ هیچ کس اختلاف ندارد مگر در باره ولایت من. محمّد صاحب دعوت و من صاحب شمشیر ، محمّد پیامبر مرسل و من صاحب امر پیامبرم ؛ خداوند می فرماید: یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ . او روح اللَّه است که عطا نمى‏کند و القا نمى‏نماید آن روح را مگر بر ملک مقرب یا پیامبر مرسل یا وصىّ برگزیده. به هر کس این روح را عنایت کند او را از مردم جدا نموده و به او قدرت تفویض کرده و مرده زنده می کند ، اطلاع از گذشته و آینده دارد و از مشرق به مغرب و از مغرب به مشرق در یک چشم بهم زدن می رود و از دلها و قلبها خبر دارد و آنچه در آسمانها و زمین است می داند. ای سلمان و یا ابا ذر! محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم همان ذکرى است که در قرآن فرموده: قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ . به من علم مرگ و میرها و بلاها و فصل الخطاب (در هر جا چه باید گفت و هر مسأله چه جوابى دارد) داده‏اند و به من علم قرآن و آنچه تا قیامت اتفاق خواهد افتاد واگذارده‏اند. محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم حجة را تعیین نمود تا براى مردم حجت باشد و من حجة اللَّه شدم .خداوند به من مقامى عنایت کرده که براى هیچ یک از گذشتگان و آیندگان چه پیامبر مرسل و چه فرشته ی مقرب قرار نداده.

ای سلمان و یا ابا ذر! منم آن کس که نوح را در کشتى به دستور خدا بردم ؛ من یونس را به اجازه ی خدا از شکم نهنگ خارج کردم ؛  من به اجازه ی خدا موسى را از دریا گذراندم ؛ من ابراهیم را از آتش نجات دادم به اجازه خدا ؛ من نهرها و چشمه‏هایش را جارى و درختهایش را کاشتم با اجازه ی خدایم.

من عذاب یوم الظله هستم (شاید منظور قیامت باشد) ؛ منم آنکه فریاد می زنم از مکان نزدیکى که تمام جنّ و انس آن را می شنوند و گروهى می فهمند. من با هر گروهى چه ستمگران و چه منافقین به زبان خودشان صحبت می کنم . منم خضر آن دانشمندی که همراه موسى بود. منم معلّم سلیمان بن داود ؛ و منم ذو القرنین و منم قدرت اللَّه‏. ای سلمان و یا ابا ذر! منم محمّد و محمّد من است ؛ من از محمّدم و محمّد از من است .خداوند در این آیه مى‏فرماید: « مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ.»

ای سلمان و یا ابا ذر! مرده ی ما نمرده است و غائب ما دور نشده و کشته‏هاى ما هرگز کشته نشده‏اند. ای سلمان و یا ابا ذر! من امیر هر مرد و زن مؤمنم چه گذشتگان و چه آیندگان. مرا با روح عظمت تائید کرده‏اند. من یکى از بندگان خدایم مبادا ما را خدا بنامید ! در باره ی فضل ما هر چه مایلید بگویید به کنه فضل ما نخواهید رسید و حتّى مقدارى از یک دهم آن را نمی توانید بیان کنید. چون ما آیات و دلائل خداییم و حجّت و خلیفه و امین و امام و وجه اللَّه و عین اللَّه و لسان اللَّه هستیم. به وسیله ما بندگان خدا عذاب می شوند و به وسیله ما پاداش داده می شوند. ما را از میان بندگان خود پاک نموده و انتخاب کرده و برگزیده اگر کسى بگوید به چه جهت و چگونه هستند و در کجایند که چنین شده‏اند؟ کافر و مشرک مى‏شود زیرا از آنچه بیان کردم و تفسیر نمودم و شرح دادم و روشن کردم و استدلال نمودم نیابد او مؤمنى است که آزمایش شده قلبش براى ایمان و سینه‏اش وسعت یافته براى اسلام . او عارف روشن بین است که به هدف رسیده و کامل شده و هر کس شک نماید و دشمنى ورزد و منکر شود و متحیر باشد و تردید نماید او مقصّر و ناصبى است.

ای سلمان و یا ابا ذر من زنده مى‏کنم و مى‏میرانم به اجازه ی خدا . من به شما خبر می دهم که چه می خورید و چه ذخیره در خانه‏هاى خود کرده‏اید به اذن خدا. من از دلهاى شما مطلعم و ائمه از اولادم نیز همین کارها را می کنند و این اطلاعات را دارند هر وقت بخواهند و اراده کنند. چون ما همه یکى هستیم اوّل ما محمّد ، آخر ما محمّد و وسط ما محمّد است و همه ی ما محمّدیم ؛ بین ما جدایى نیندازید! ما وقتى بخواهیم ، خدا می خواهد و وقتى نخواهیم خدا نمی خواهد. واى بس واى بر کسى که منکر فضل و امتیازات و الطافى که خدا به ما عنایت کرده باشد ؛ زیرا هر کسى منکر یکى از چیزهایى باشد که خدا به ما عنایت کرده منکر قدرت خدا و مشیّت اوست در باره ی ما. ای سلمان و ابا ذر! خدا به ما چیزهایى داده که بزرگتر و عظیم‏تر و عالى‏تر از همه ی اینهاست. پرسیدیم چه چیز به شما داده که بهتر از همه ی اینها است ؟ فرمودند: ما را مطلع از اسم اعظم نموده که اگر بخواهیم آسمانها و زمین و بهشت و جهنم را از جاى بر کَنیم ، به آسمان ببریم و به زمین بزنیم ، به مغرب و مشرق می رویم و منتهى به عرش می شویم ، در آنجا مى‏نشینیم در مقابل خدا ؛ و همه چیز مطیع ما هستند ، حتّى آسمانها و زمین و شمس و قمر و ستارگان و کوهها و درخت‏ها و جنبندگان و دریاها و بهشت و جهنم. این مقام را خداوند به واسطه ی اسم اعظم که عنایت نموده بخشیده ؛ با تمام این امتیازات ، ما غذا می خوریم و در بازارها راه می رویم و این کارها را به امر خدا انجام می دهیم. ما بندگان گرامى خدا هستیم که اظهار نظر در مقابل او نداریم و به دستورش عمل می کنیم. ما را معصوم و پاک قرار داده و برترى بخشیده بر بسیارى از بندگان مؤمنش. ما میگوییم : الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ ــــ خدا را ستایش که ما را به این مقام هدایت نموده که اگر او راهنماى ما نبود راه به این مقام نمى‏یافتیم. و ثابت است عذاب بر کافران که منظور منکران الطاف خدا به ما هستند.

ای سلمان و یا ابا ذر این است معرفت من بنورانیّت وقتى مرا با این مقام کسى شناخت روشن بین و به هدف رسیده کامل است که در دریاى علم فرو رفته‏ و به مقام فضل رسیده و مطّلع بر سرّى از اسرار و گنجینه ی علوم خدا شده. » (بحارالانوار ، ج 26، ص2)

 


88/4/14::: 2:5 ع
نظر()