پرسش
:رابطه عقل و روح چگونه است؟پاسخ
:روح انسان یک حقیقت فوق مادی و مجرد است؛ و موجود مجرد نمی تواند از حیث وجود
خارجی مرکب باشد؛ لذا روح یک حقیقت بسیط و یکپارچه است؛ لکن در عین بسیط بودن دارای شئون و قوای متعددی است. برخی از شئون آن عبارتند از سمع، بصر، لمس، ادراک کلیات و جزئیات، حفظ مفاهیم، دخل و تصرف در مفاهیم، احساس و عاطفه و ... روح در برخی از این شئون محتاج به ماده و در برخی دیگر بی نیاز از ماده است. روح از آن جهت که می شنود، سمیع است و از آن جهت که می بیند بصیر است و گوش و چشم صرفا ابزار و معدّند لذا گاه روح انسان در خواب(رؤیا) بدون چشم و گوش نیز می بیند و می شنود؛ همچنین روح از آن جهت که مفاهیم را حفظ می کند، دارای شأن حافظه است و مغز معدّ این شأن است و همچنین روح از آن جهت که معانی جزئی و صور جزئی را ادراک می کند دارای قوه واهمه وقوّه خیال است؛ و از آن جهت که می تواند در صور خیالیه تصرف کند دارای قوه متخلیه است و از آن حیث که از اموری متأثر شده و منقلب می شود دارای قلب است و بالاخره از آن جهت که می تواند حقایق و مفاهیم کلی را ادراک کند ، دارای قوه عقل است. بنابراین عقل قوه ای از قوای روح است.و قوای روح عین روح بوده و تمایز آنها به اعتبار متعلّق آنهاست. لذا حکما گفته اند «النفس فی وحدتها کل القوی و لیس بشیء منها» یعنی روح به تنهایی و در بساطت خود جامع همه کمالات قوای خود است ولی هیچ کدام آنها نیست. لذا قوای روح و از جمله عقل کمالات او هستند که متناسب با موردی که روح با آن سرو کار دارد، ظاهر می شوند.