معراج پیامبر (ص) چگونه بوده است؟
برخی خیال کرده اند که عوالم سه گانه یکی بر بالای دیگری و به صورت کرات تو در تو هستند ؛ لذا توهم نموده اند که پیامبر هنگام معراج رو به آسمانها و به سمت بالا در حرکت بوده است ؛و سوار بر موجود پرنده ای سقف آسمانها را دریده و به بالا رفته است ؛ در حالی که عالم مثال باطن عالم طبیعت ، و عالم عقول باطن عالم مثال ، و مرتبه علم الهی (عرش ) باطن عالم عقل ، و اسماء و صفات حق تعالی باطن عرش ، و مرتبه واحدیت باطن اسماء وصفات حق تعالی ، و مرتبه احدیت باطن مرتبه واحدیت است ؛ و به جز عالم طبیعت هیچکدام از عوالم و مراتب دیگر، مکانی و زمانی نیستند؛ و ذات حق تعالی محیط بر همه و غیب الغیوب است ؛ و تمام مراتب هستی ظهورکمال ذاتی او هستند. به قول حافظ شیرازی :
« این همه عکس می و نقش نگارین که نمود *** یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد.»
بنا بر این سیر معراجی پیامبر (ص) در باطن عالم بوده است ؛ نه در بعد مکانی ؛ و اگر گفته می شود پیامبر رو بالا حرکت نمود، منظور مراتب بالای وجود است ؛ نه بالا به معنی مکان بالا. پیامبر (ص) با تمام وجودش از مکّه به سوی بیت المقدس سیر نمود ؛ این بخش از معراج در مکان بوده است ؛ مرحله دوم معراج ، سیر در عالم مثال بود ؛ که با وجود مثالی آن حضرت انجام شد ؛ و مرحله سوم معراج در عالم عقل بوده است با وجود عقلی پیامبر (ص) ؛ تا اینجا حضرت جبرئیل (ع) با آن حضرت همراهی نموده است ؛ در این مرحله وجود پیامبر (ص) بر تمام عالم خلقت احاطه وجودی یافته است ؛ مرحله چهارم سیر معراجی پیامبر (ص) در علم الهی و در عرش بوده است ؛در این مرحله پیامبر ( ص) با علم خدا متحد گشته و حامل علم خدا می شود ؛ و علم هر موجودی محضر اوست ؛ که معلومات او در آن محضر برای او حاضرند ؛ لذا پیامبر (ص) در این مرتبه در محضر خدا بود ؛ امام صادق (ع) فرمودند :« نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ »(الکافی ؛ج 1 ؛ص 192 ) ( ما هستیم والیان امر خدا و ما هستیم خزانه علم خدا )
« عَنْ سَدِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) : قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا أَنْتُمْ قَالَ نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّه»(الکافی؛ج1 ؛ص192 ) ( سدیر می گوید از امام باقر (ع) پرسیدم : فدایت شوم شما کیستید؟ فرمودند: ما خزانه های علم خدا هستیم . »
« عن أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ: أَنَا عِلْمُ الله و ...»(بحارالأنوار ؛ج24 ؛ص198 ) ( امیر المومنین (ع) فرمودند: منم علم خدا و ...»
و پیامبر (ص) فرمودند:« أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا »(وسائلالشیعة؛ج27 ؛ص 34 ) ( من شهر علمم و علی دروازه آن است. )
همه ائمه معصومین (ع) علم خدا بودند ؛ چون همگی وارث علم پیامبر (ص) بودند؛ و مراد از علم خدا ، مفاهیم ذهنی نیست ؛ علم خدا ، مرتبه ای از مراتب وجود است ، که حقایق اشیاء در آن مخزونند ؛ و آن مرتبه از وجود عرش خداست ؛مرحله پنجم سیر معراجی پیامبر (ص) در مرتبه اسماء و صفات حق تعالی بوده است ؛ که در آن مرتبه حضرت خاتم الانبیاء(ص) مظهر تامّ جمیع اسماء حق تعالی می شود ؛ و به واسطه آن حضرت ، اهل بیت او نیز صاحب این مقام شدند؛ از این روست که در معراج نبوی حضرت امیر المومنین نیز حضور دارد و پیامبر (ص) در جای جای سیر معراجیش آن حضرت را مشاهده می کند ؛ چرا که علی (ع) جان پیامبر است ؛ و از او جدا نمی شود.
قَالَ علی (ع):« ... إِنِّی لَأَعْرَفُ بِطُرُقِ السَّمَاوَاتِ مِنْ طُرُقِ الْأَرْضِ نَحْنُ الِاسْمُ الْمَخْزُونُ الْمَکْنُونُ نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِی إِذَا سُئِلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا أَجَابَ نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْمَکْتُوبَةُ عَلَى الْعَرْشِ وَ لِأَجْلِنَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْعَرْشَ وَ الْکُرْسِیَّ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ مِنَّا تَعَلَّمَتِ الْمَلَائِکَةُ التَّسْبِیحَ وَ التَّقْدِیسَ وَ التَّوْحِیدَ وَ التَّهْلِیلَ وَ التَّکْبِیرَ
...» (بحارالأنوار ؛ج 27 ؛ص 39) ( ... همانا من به راههای آسمانها داناتر از راههای زمینم ؛ ما هستیم اسم حفظ شده و پنهان خدا ؛ ما هستیم آن اسماء حسنایی که وقتی خداوند عزّوجلّ از آن سوال شد جواب داد ؛ ما هستیم آن اسمهایی که بر عرش نوشته شده اند ؛ و خدا به خاطر ما آسمانها و زمین و عرش و کرسی و بهشت و جهنم را آفرید ؛ و ملائکه تسبیح و تقدیس و توحید و تهلیل و تکبیر را از ما آموختند. ...)
مرحله ششم سیر معراجی نبی اکرم (ص) عروج به مرتبه واحدیت است ؛ و در مرحله هفتم آن حضرت به مرتبه احدیت می رسد ؛ که آخرین حدّ سیر کمالی انسان است ؛ و فراتر از آن رفتن محال است ؛ چرا که فراتر از آن کنه ذات حق تعالی است ؛ در این مرتبه است که پیامبر (ص) کنه وجود را در می یابد ؛ و با تمام وجود درک می کند که جز خدا هیچ نیست ؛ و همه چیز ظهور کمال ذاتی خداوند متعال است ؛ در این مرتبه پیامبر خدا ، حتی خود را هم نمی بیند ؛ و مراد از لقاء خداوند متعال رسیدن به این مرتبه از سیر کمالی است ؛ در این مرتبه نبی اکرم (ص) بینایی و شنوایی خدا است ؛ و همه چیز را آن گونه می بیند و می شنود که خدا می بیند و می شنود ؛ خود خدا را هم با بینایی خدا می بیند ؛ و کلام او را با شنوایی خدا می شنود.
« أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ : أَنَا عِلْمُ اللَّهِ وَ أَنَا قَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِی وَ لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ عَیْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا یَدُ اللَّهِ» (بحارالأنوار؛ج 24؛ص198 ) ( امام علی (ع) فرمودند: منم علم خدا و منم قلب الله الواعی و منم زبان گویای خدا و منم چشم بینای خدا و منم جنب الله و منم دست خدا »
اما حسن (ع) در دعایی فرمودند: «... إِلَهِی بِکَ عَرَفْتُکَ وَ بِکَ اهْتَدَیْتُ إِلَى أَمْرِکَ وَ لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْت...»(بحارالأنوار ؛ج 91 ؛ص190 ) ( ...خدایا تو را با تو شناختم و با تو هدایت شدم به سوی امرت و اگر تو نبودی نمی دانستم تو کیستی ...)
ودر دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم :«... بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ وَ لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْت » (بحارالأنوار؛چ95 ؛ص82 ) ( ... خدایا تو را با تو شناختم و تو مرا بر خود رهنمون شدی وبه سوی خود دعوت نمودی و اگر تو نبودی نمی دانستم تو کیستی ...)
و چون پیامبر و آلش به چنین مرتبه ای رسیده اند شناخت آنها عین شناخت خدا خواهد بود ؛ لذا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) : « أَنَا سَیِّدُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ وَ أَنَا خَیْرٌ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ وَ حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ جَمِیعِ الْمَلَائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ الْمُرْسَلِینَ وَ أَنَا صَاحِبُ الشَّفَاعَةِ وَ الْحَوْضِ الشَّرِیفِ وَ أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوْا هَذِهِ الْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ أَنْکَرَنَا فَقَدْ أَنْکَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ و...»(بحارالأنوار ؛ج16 ؛ص 364 ) ( منم آقای مخلوقات خدا ؛ و من بهتر از جبرئیل و اسرافیل و حاملان عرش و جمیع ملائک مقرب و انبیاء و مرسلین هستم ؛ و منم صاحب مقام شفاعة و حوض شریف ؛ و من علی دو پدر ایین اُمّت هستیم ؛ هر که ما را شناخت خدا را شناخت و هر که ما را انکار کرد خدا را انکار کرده است و ... )