سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه خود را بشناسد، به غایت هر شناخت و دانشی رسیده است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
آخرت ، آفات عقل و استدلال ، اختیار ، اختیاری ، اراده ی فعلی ، ارزش ادراکات بشر ، ارزش عقل ، ازلی ، اسرافیل ، اسماء ، اماره ، امامت در قرآن، لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ، هَارُونَ مِنْ مُو ، اینشتین ، براهین اثبات وجود خدا ، برزخ ، پیشین ، توحید و شرک ، جبر ، جبر و اختیار ، جبرئیل ، جبروت ، جبری ، حادث ، حافظه ، حدوث ، حدیث معرفة امیرالمومنین بالنّورانیّة ، حرکت ، حسبنا کتاب الله ، خدا کیست ، خشونت عمر ، خیام ، داروینیسم یا ترانسفورمیسم ، دلائل عصمت عقل ، زمان ، زیگموند فروید ، سقیفه ، شهود ، صور خیالی ، عارف ، عالم ، عالم برزخ ، عالم ذر ، عالم الست، ملکوت ، جبروت ، عرش ، عصمت عقل ، عقل ، عقول ، علم ، علم پیشین خدا ، علم دینی و علم سکولار ، علم مقدّس ، غیرمادّی ، فرضیه داروین ، فیلم راز ، فیّاض ازلی و ابدی ، قانون جذب ، قبله ، قدسیه ، قدیم ، قرب و بعد نسبت به خدا ، کرسی ، کشورگشایی عمر بن خطاب ، لوامه ، ماهیت ، متخیّله ، مثال ، مجرّد ، مطمئنه ، معراج ، ملاصدرای شیرازی ، ملکوت ، مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَف رَبّه ، ناسوت ، ناطقه ، نفس ، هایزنبرگ ، هندسه اقلیدسی ، هندسه نااقلیدسی ، واجب الوجود ، کشورگشایی عمر بن خطاب، سقیفه، خشونت عمر، حسبنا کتاب الله ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :90
کل بازدید :456457
تعداد کل یاداشته ها : 52
103/9/2
3:27 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
عبد الاحد[573]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
1- تشکیک وجود[1] 2- هندو به طعنه گفت که یاران خدا دو تاست ...[1] 3- آیا مقدار ماده جهان بی نهایت است ؟[1] 4- جبر فلسفی چیست ؟[1] 5- آیا این اعتقاد که رخ دادن هر فعلی حکمتی دارد صحیح است؟[1] 6- چرا روح القدس برای مریم (ع( به صورت مرد ظاهرشد؟[1] 7- رابطه عقل و روح چگونه است؟[1] 8- چرا انسان برتر از فرشته است؟[1] 9- آیا اسلام نظریه تکامل انواع داروین را می پذیرد ؟[1] 10- چرا وجود دو خدا محال است[1] 11- آیا همه موجودات جهان با شعورند ؟ آیا همه موجودات جهان نفس دا[1] 12- چرا حضرت رقیه را باید احترام کرد؟[1] 13- بدن در طول نفس و مرتبه نازله نفس است[1] 14- آیا منبع دین تحریف شده اند؟[1] 15- حرکت جوهری ملا صدرا را با زبانی ساده توضیح دهید[1] 16- معراج جسمانی پیامبر - غیر جسمانی بودن خدا (1 و 2)[2] 17- نظریه تکامل داروین فرضیه ای باطل[1] 18- نقد نظریه بسط تجربه نبوی دکتر سروش(1 و 2 )[2] 19- احضار روح[1] 20- آیا دین فطری است؟[1] 21- عالم امر چیست؟[1] 22- آیا تاسیس زیارتگاه بر سر قبور اولیاء و زیارت آنها شرک است؟[1] 23- دین ایران باستان[1] 24- هفت آسمان[1] 25- خدا چرا انسان و جهان را آفرید؟[2] 26- تصویری از جهان بی نهایت[1] 27- عاقبت انسان در عالم آخرت چه می شود ؟ و سعادت چیست؟[1] 28- خدا کیست؟![1] 29- خدا الآن چه می کند؟![1] فروردین 1387[1] مهر 1387[2] آذر 1387[1] دی 87[2] بهمن 87[2] اسفند 87[1]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
و رها می شوم آخر...؟!! صبح مشتاقان نهان خانه ی دل آل یس دریـــچـــه کــــــلام نــــــو رنگارنگه سلام شهدا ایحسب الانسان ان یترک سدی خدا یه کاری کن ... بچه های باخرز تبادل لینک وافزایش بازدید مقالات مشاوره و روانشناسی و اختلالات روانی و رفتاری ابوالفضل فتحیان دستگردی گروه فرهنگی شهید همت(بسیج دبیرستان مالک اشتر 1) شما هم در وبلاگ گروهی با ما همکاری کنید حب الحسین اجننی پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) - The Holy Propht -p.b.u.h جمهوریت:اخبار داغ ، مقاله ، مصاحبه ، عکس ، کاریکاتور و طنز سیاسی نان ، عشق ، موتور هزار راهنما شمیم انا مجنون الحسین مذهبی - سیاسی - فرهنگی السلام علیک یا امام الرئوف اباصالحی یا زهرا مدد اختلالات روانی اضطراب خشم افسردگی... دیــار عـاشقـان صعصعه مشاوره و مقالات روانشناسی آفاق طلبه آ نلاین دانشمند مسیح اندیمشک موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین AMIR قدرت شیطان چگونه خدمتگذار خوبی باشیم علم نوین کجایند مردان بی ادعا؟ یادداشت های یه آسمونی صور اسرافیل راز و نیاز با خدا عاشقان میگویند خلوت تنهایی انتظار محفل قران جعفریه به سوی حقیقت «سلام محب بر محبان حسین ع » جاده خدا یعسوب یوسف گم گشته مجله اینترنتی نوآوری و شکوفایی ابوالفضل فتحیان دستگردی مزار بی نشان سخنان مهجور حضرت روح الله حــــــــکــــمـــــــت آ بـــــــــــاد دو کلمه حرف حساب معارف اسلامی

قسمت اول این مطلب را در پست بالا ملاحظه فرمایید.

روی تیترمقابل کلیک فرمایید:

 

نـــقـــــــــــــد:


توجه: متن دکتر سروش را شماره بندی کردیم تا نقد آن راحتر باشد. لذا بر اساس شماره مطالب، نقد آنها را ارائه می کنیم:


1. اینکه مقوم نبوت نبی، وحی است، حرفی است درست «قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی» از این آیه استفاده می شود که تفاوت نبی و غیرنبی در همین دریافت وحی است؛ لذا غیرنبی  از وحی خاصی که بر انبیاء نازل می شود،‌بی نصیب خواهد بود. هیچ عارفی مدعی چنین وحیی نیست حتی ائمه اطهار(ع) نیز مدعی آن نیستند به خصوص بعد از خاتمیت راه  این گونه وحی بسته شده است. علی(ع) می فرمایند: « پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا! با مرگ تو قطع شد آنچه که با مرگ احدی غیر از تو قطع نشد از نبوت و اخبار و آگاهی از آسمان ...» (خطبه 235 نهج البلاغه) با مرگ هیچ پیامبری این وحی خاص قطع نشد ولی با وفات پیامبر اسلام قطع شد؛ در حالی که تجربه دینی و تجربه عارفانه همچنان باقی است. بنابراین وحی در انبیاء غیر از تجربه دینی به آن معنایی است که مد نظر جناب دکتر سروش است. اکثر آنچه بر غیر انبیاء در تجربه دینی کشف می شود، امور شناختاری است نه امور هنجاری و اگر امری هنجاری برای آنها کشف شود،اولا شخصی خواهد بودوثانیا برای شخص خود آنها نیز وقتی حجت خواهد بود که موافق احکام شرع باشد یاحداقل مخالف آن نباشد.
نکته دومی که در سخن دکتر سروش جلب توجه می کند این بیان است که می گوید: « در این تجربه، پیامبر چنین می بیند که گویی کسی نزد او می آید و ...» لحن این کلام این معنی را القاء می کند که نزول ملک بر پیامبر واقعی نیست بلکه پیامبر می پندارد که چنین امری رخ می دهد لذا جمله جناب دکتر سروش یادآور سخنی است که قوم نوح به آن بزرگوار نسبت دادند و گفتند: «ان هو الّا رجل به جِنَّه ...(المؤمنون/25)؛( او نیست جز مردی که جنون دارد ...). همین سخن را کفار قریش نیز درباره رسول الله(ص) گفتند: «ام یقولون به جنّه بل جاءهم بالحق و اکثرهم للحق کارهون» (مؤمنون/70)؛( یا می گویند او جنون دارد؟ نه چنین نیست بلکه او حق را بر آنان آورده است و بیشتر ایشان از حق کراهت دارند.(
البته جناب دکتر سروش این تهمت دیرینه را در قالب امروزی و مدرن و با ادبیاتی روشنفکر پسند ارائه می دهد.

2. به نظر جناب دکتر سروش تفاوت صاحبان تجربه دینی با انبیاء در نوع دریافتهای غیبی آنها نیست بلکه در عکس العملی است که انبیاء به این دریافتها نشان می دهند و تحت تأثیر این تجربه های مقدس خود متحول شده و دست به تحول آفرینی در اجتماع می زنند. در حالی که تفاوت انبیاء و غیرانبیاء در نوع دریافتهای آنهاست. دریافت نبی اولا خاص است و ثانیا معصوم از تصرف شیطان و علل و عوامل محیطی است در حالی که در عرفا اولا تجربه های عرفانی عام است و در انحصار اشخاص ویژه نیست و ثانیا به شدت تحت تأثیر عقائد و پیش فرضها و شیاطین و عوامل محیطی و ... است.

3.اگر این سخن جناب دکتر سروش درست باشد اولا کفار و مشرکین در کفر و شرک خودشان معذور خواهند بود چون آنها فاقد این تجربه های پیامبرانه بودند لذا نتوانستند پیامبر را بشناسند. واقعا چند درصد مردم دارای تجربه های به اصطلاح پیامبرانه هستند بسیاری از مردم هستند که در عمرشان حتی یک رؤیای صالحه هم نداشته اند چه رسد به تجربه عارفانه ثانیا بسیاری از صاحبان تجربه های به اصطلاح پیامبرانه مثل مرتاضان و راهبان نه تنها به انبیاء ایمان نیاورده اند بلکه برضد انبیاء تبلیغ می کنند. ثالثا با این تجربه به اصطلاح پیامبرانه چگونه می توان فهمید که مهاتما گاندی رهبر هند، پیامبر بود یا نه؛ چون وی هم مدعی تجربه عارفانه بود و هم شخصیتی انقلابی و نستوه داشت. آیا وجود این دو امر کافی است تا کسی پیامبر شود.آیااگر گاندی ادعای نبوت می کرد ما باید نبوت او را می پذیرفتیم ؛طبق مبنای جناب سروش باید می پذیرفتیم نیازی به معجزه هم نبود اگر عقل مردم طلب معجزه یا نص متواتر از نبی قبلی را واجب نمی دانست بسیاری از اهل ریاضات مدعی نبوت می شدند. پیامبر مدعی است که با منبع لایزال قدرت و علم(خدا) در ارتباط است؛ لکن این ارتباط امری است غیرمحسوس و راهی برای اثبات مستقیم آن نیست لذا نبی در سایه این ارتباط، اموری را آشکار می کند که بیانگر ارتباط او با منبع لایزال قدرت و علم باشد و این امور همان معجزاتند. لذا معجزات از این حیث مؤید وحیند؛ تفاوت معجزه با سحر و شعبده وکار مرتاضان و ... در این است که اولا بلامنازع و منحصر در فرد است و ثانیا معجزه ی نبی موافق ادعای اوست و ثالثا صاحبان معجزه همواره مصدق همند. ولی سایر امور خارق العاده اولا در انحصار اشخاص نیستند و ثانیا صاحبان آنها مصدق هم نیستند و اگر یکی از آنها مدعی نبوت شود دیگران با او معارضه می کنند و عملا هیچ گاه این امور خارق عادت با ادعای نبوت جمع نشده اند مگر اینکه نقض شده اند. حتی عرفای مسلمان نیز مکاشفات متعارض دارند

4 . اینکه پیامبر، خاتم نبوت است و کشف تام او به کسی از مردم عادی دست نخواهد داد سخنی است بر حق اما به عقیده شیعه ائمه اطهار(ع) نیز به واسطه آن بزرگوار صاحب این کشف تام هستند چرا که امامت امتداد رسالت است؛ و وجود امام معصوم تا روز قیامت سرّ خاتمیت نبوت است؛ چرا که با وجود امام معصوم، کشف تام نبوی همواره در میان امت حاضر است و مأموریت پیامبر در عصر خاتمیت بر عهده امام معصوم است. جناب دکتر سروش مدعی است که نبوت در یک نبی به مرور زمان قویتر می شود و شواهدی بر این مدعا می آورد، شاهد اول وی این است که ابتدا آیات و سور مکی بر پیامبر نازل شدند و بعد آیات و سور مدنی و آیات و سور مکی کوتاهترند، یعنی چون هنوز پیامبر تحمل سور بزرگتر را نداشت لذا ابتدا سور کوچکتر بر او نازل شدند. اما جناب دکتر سروش فراموش کرده اند که این سور اولا از حیث فصاحت، افصح از اکثر سور مدنی هستند و ثانیا از حیث معنی بسیار غامضتر و عمیق تر از سور مدنی هستند اکثر سور مدنی مربوط به امور اجتماعی و حقوقی هستند در حالی که سور مدنی اسرار آخرت و اسرار توحید و اسرار آسمانها و عوالم غیب را بیان می کنند. ثالثا در بین این سور، سوره اخلاص است که عالی ترین مراتب توحید را بیان می کند. از امام سجاد(ع) از توحید پرسیده شد حضرت فرمودند: «همانا خداوند عزوجل می دانست که در آخرالزمان اقوامی متعمق پدید می آیند پس نازل کرد خداوند متعال «قل هو الله احد» و آیاتی از سوره حدید را ...»(اصول کافی، ج1، ص91) شاهد دوم وی این است که پیامبر در اولین دریافت وحی هراسناک شد چرا که هنوز به درستی ماهیت وحی را نمی شناخت. احادیثی که جناب دکتر سروش این مطلب را از آن گرفته اند در تفسیر المیزان، ذیل تفسیر سوره علق آمده است؛ و علامه طباطبایی همه آنها را مخدوش دانسته و رد کرده است؛ جالب این است که در این روایات پیامبر برای اینکه اطمینان به نبوت خود پیدا کند به سراغ یک راهب مسیحی می رود تا بداند که آنکه دیده است، فرشته است یا شیطان در حالی که روایات فراوانی داریم که پیامبر(ص) از همان کودکی با فرشتگان ارتباط داشته است و مؤید من عندالله بوده است. شاهد سوم این مدعا این است که حضرت موسی(ع) در ابتدای نبوتش از مار شدن عصایش ترسید ولی بعد از مدتی به آن خو گرفت و خداوند متعال فرمود: « ای موسی نترس همانا رسولان من در نزد من نمی ترسند.» ترس حضرت موسی از مار بود نه از نزول وحی یا تکلم با خدا؛ ترس از مار یک ترس طبیعی است و ربطی به تحمل وحی ندارد. حضرت موسی(ع) در همان ابتدای نبوتش بدون واسطه فرشته با خدا تکلم می کند و این نشان از قوت وجودی او می کند.

اساسا انبیاء مثل عرفا نیستند که بعد از ریاضت های طولانی به تجربه های معنوی دست یابند ما در زندگی موسی در قبل از نبوتش ریاضت ویژه ای را نمی بینیم در زندگی سایر انبیاء نیز همین طور. پیامبر اسلام هم که مدتی در غار حرا ساکن می شد باز ریاضت ویژه ای نمی کشید آن حضرت بعد از رسالت نیز همین رویه خلوت در غار را به صورت اعتکاف ادامه داد. حضرت عیسی(ع) در همان لحظه تولد فرمود: « انی عبدالله آتانی الکتاب وجعلنی نبیا» این چه تجربه ای است که بدون هیچ تلاشی حاصل می شود و شخصی در گهواره به مقام عبداللهی می رسد و به او کتاب آسمانی داده می شود و از همان طفولیت به مقام نبوت می رسد. آیا پیامبر اسلام که در سن چهل سالگی به نبوت رسید در چهل سالگی در رتبه عیسای چند روزه قرار گرفت . بسیاری از انبیای اولوالعزم در سنین بالا به نبوت رسیده اند در حالی که حضرت یحیی که اولوالعزم نبود در کودکی به نبوت رسید. «یا یحیی خذ الکتاب بقوه و آتیناه الحکم صبیا».

5 . جناب دکتر سروش مدعی است که هر چه پیامبر بیشتر رشد می کرد وحی نیز تکامل می یافت چنین نبود که خدا جبرئیل را بر پیامبر نازل کند بلکه رشد پیامبر باعث می شد که جبرئیل با پیام تازه ای به سوی او نازل شود. در حالی که در تمام آیات قرآن خداست که جبرئیل را بر پیامبر نازل می کندودرهیچ آیه ای نیست که پیامبر جبرئیل نازل می کرد این سخن را جناب سروش از عرفای شمخین گرفته است .والبته این سخن در محل خود سخنی ژرف است اما با مبانی خاص خود نه با مبانی فکری جناب سروش .

6. به نظر جناب سروش وحیی که بر پیامبر ناز ل می شد تحت تأثیر عوامل بیرونی و درونی بود و چون این عوامل تدریجی بودند لذا دین نیز به تدریج بر پیامبر نازل می شد  در حالی که خود قرآن کریم مدعی است که اصل قرآن در لوح محفوظ و ام الکتاب است و از آنجا به تدریج نازل می شود. « بل هو قرآن مجید، فی لوح محفوظ»(بروج/21و22) «یمحوالله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب»(رعد/39) «انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم»(زخرف/3و4)

بلی قرآن به تدریج نازل شد اما از کجا نازل شد از یک حقیقت ثابت، از لوح محفوظ از ام الکتاب از علم الهی. این گونه نبود کسی سوال کند وآنگاه خدا به فکر جواب دادن بیفتد همه حقایق عالم در علم خدا ودر لوح محفوظ موجود است حتی همین که فلان حادثه رخ خواهد داد وفلان آیه در راستای آن نازل خواهد شد

7 . جناب سروش معتقد است که قرآن هیچ پیش نویس قبلی نداشته است و با این کلام تمام آیات فوق الذکر را انکار کرده است. نیز آیات اوایل سوره دخان را «حم، والکتاب المبین. انا انزلناه فی لیله مبارکه انا کنا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم» از این آیه استفاده می شود که اولا قرآن در یک شب نازل شده است و ثانیا در این شب «یفرق کل امر حکیم» بنابراین در این کتاب «یفرق کل امر حکیم» پس این کتاب جامع «کل امر حکیم» خواهد بود.

جناب سروش فرموده اند که معتقدین به نزول دفعی قرآن منکر ماهیت سیال و متدرج قرآن یا دین هستند، در حالی که چنین استلزامی وجود ندارد. ما در عین اینکه معتقدیم تمام قرآن یکجا بر پیامبر نازل شده است معتقدیم که آن حضرت در مقام بیان، آن را به تدریج بیان کرده اند و باز با اینکه کل قرآن در عصر پیامبر بیان شده است همچنان تفسیر آن سیال است و ائمه معصومین(ع) تفصیل آن را به تدریج بیان کرده اند و تا روز قیامت حقایق قرآن به تدریج و متناسب با زمان، توسط امام معصوم که عالم به جمیع معارف قرآن است ظهور خواهد یافت لذا نزول قرآن هم دفعی بود و هم تدریجی و باز تفصیل قرآن نیز تدریجی خواهد بود؛ در این میان حوادث زمان و سؤالات مطرح شده برای پیامبر  و ائمه، سبب نزول نیستند بلکه اینها خود بخشی از بی نهایت معارف قرآنند. خداوند متعال فرمود: « ... و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء ...»(نحل/89) و روایات زیادی مؤید این هستند که مراد از «کل شیء» تمام ما کان و ما یکون است نه فقط امور مربوط به هدایت- آنچنان که بعضی گمان کرده اند- بنابراین حتی همین حوادث شأن نزول نیز در قرآن هستند و در لوح محفوظ ثبت بوده که چنین حوادثی رخ خواهد داد و فلان آیات در چنین موقعی نازل خواهد شد.

جناب دکتر سروش گمان می کند که اگر کسی فلان سؤال را نمی کرد یا فلان حادثه رخ نمی داد فلان حقیقت قرآنی نیز نازل نمی شد. بنابراین چون حوادث بی نهایت است و عمر پیامبر نیز کوتاه است لذا قرآن نیز همه حقیقت نیست. این مطلب از چند جهت قابل نقد است. اولا مگر برای هر حادثه ای آیه نازل می شدتاحکم کنیم که برای حوادث آینده هم بایدآیاتی نازل می شد که بخاطر وفات پیامبر نشده است. ثانیا مگر همه آیات شأن نزول داشتند.بسیاری آیات هستند بدون هیچ شان نزولی نازل شده اند ثالثا وقوع این وقایع(شأن نزولها) از نظر ما انسانها ممکن الوجود است اما خدا که عالم به جمیع موجودات است می داند که کدام حادثه قطعا رخ خواهد داد و کدام حادثه رخ نخواهد داد هر حادثه ای که رخ می دهد ضروری الوقوع است. به قول فلاسفه «الشیء ما لم یجب لم یوجد» وقتی علت تامه چیزی محقق شد وقوع آن حتمی و ضروری است و علت العلل خداست لذا هر حادثه ای که رخ می دهد از آن جهت رخ می دهد که خدا علت آن است. بنابراین خدا می داند که چه حادثه ای رخ خواهد داد و می داند که آیاتی را نازل خواهد کرد و محال است در علم خدا تخلف حاصل شود.- تفصیل این بحث محتاج اطلاعات عمیق فلسفی است لذا از تفصیل آن احتراز می کنیم- رابعا بسیاری چیزها هست که کسی نپرسیده است لذا در قرآن نیز به ظاهر نیامده است ولی اهل بیت(ع) می توانند احکام آنها را از همین قرآن موجود استخراج کنند. برای مثال در قرآن آمده است که دست سارق و سارقه را ببرید ولی نیامده است که دست را از کجا ببرید؛ اما امام جواد(ع) از آیه « و ان المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا»(جن 18 ) استفاده کرده اند که دست سارق باید از مفاصل انگشتان (محل اتصال انگشتان به کف دست) بریده شود؛ چون کف دست از مساجد سبعه است که در سجده باید بر زمین قرار گیرد و این مساجدسبعه از آن خداست و کسی حق تجاوز به حق خدا را ندارد. بنابراین بر امام معصوم ممکن است که تمام احکام را به همین نحو و از راه های دیگری که خود می داند از قرآن استخراج کند. پس هیچ دلیل قطعی نداریم که قرآن ناقص است و می توانست بیش از این باشد. قرآن در همین مقدارش شامل جمیع حقایق ماکان و مایکون است لکن بر فرد غیرمعصوم استخراج کل این علم محال است لذا وجود امام معصوم تا قیامت الزامی است. قرآن خود مدعی است که تبیانا لکل شی است وقول به ناقص بودن قرآن مخالفت با این آیه است .

8. بعد از پیامبر هیچ کس نمی تواند چیزی بر اسلام بیفزاید چرا که هیچ عارفی را توان پرواز به قله کشف تام محمدی نیست و هر چه عارف از معارف حقه اصطیاد کند قبل از اوتوسط پیامبر اصطیاد شده است و در باطن قرآن مستور است؛ هیچ عارف واقعی نیز مدعی کشف جدیدی ورای قرآن نشده است. جز سردمداران ادیان و فرق ضاله نظیر بابیت و بهائیت که مدعی نبوت و الوهیتند، آیه «الیوم اکلمت لکم دینکم ...» نیز با بیانی که سابقا گفته شد ناظر به کمال نهایی دین و قرآن است. وقتی قرآن «تبیانا لکل شیء» است دیگر سخن از حداقل و حداکثر خنده دار است چرا که «کل شیء» چیزی را فرو نمی گذارد. عارف که سهل است، امام معصوم نیز چیزی بر دین نمی تواند بیفزاید، آنچه امام و عارف می افزاید تفصیل و تفسیر دین است. وقتی فوق معراج نبی محال است دیگر کسی نمی تواند ره آوردی جدید از عالم غیب بیاورد. «حسبنا کتاب الله» که خلیفه ثانی مطرح کرد به معنی بستن باب مدینه علم نبی بود لذا محکوم است. اما اگر کسی گفت «حسبنا کتاب الله و عترت رسول الله» کلام او حق است. چرا که کتاب الله در دست عترت رسول الله یعنی تمام دین و تمام حقیقت فلذا پیامبر(ص) فرمود: « انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یراد علی الحوض ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا»(مستدرک الوسایل، ج7، ص254)

جناب سروش مدعی است که عرفا تجربه عشق عارفانه را به دین افزوده اند، در حالی که آیات و روایات پر است از واژه حبّ و اشدّ حبّالله و التّامّین فی محبّه الله و عرفا تنها این تعبیر عشق را رواج دادند.

9. ظاهرا به نظر جناب سروش جریان سقیفه و جریان شورای خلافت خلیفه ثانی و جریان خوارج و جریان جنگ جمل و امثالهم که منجر به پدید آمدن فرقه ها شد ند ، همه ناشی از تجربه دینی عاملین این حوادث تفرقه انگیز بوده است. قلم شرم می کند از نقد این کج عبارت که راه را برای هر بدعت و جنایتی باز می کند‌و بر خلاف آیه «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا»(آل عمران/103) تفرقه را توصیه می کند.

10. نقد این مطلب در شماره 8 گذشت.

11. اولا معنی خاتمیت این است که بسط تجربه نبوی به معنی افزودن چیزی بر دین اسلام منتفی است یعنی راه خبر گرفتن از آسمان- به عنوان شریعت- مسدود است، اگر چه راه مکاشفه عارفانه باز است، کشف نبوی اولا خاص و ثانیا معصوم است ولی کشف عارف عام و غیر معصوم است. – توجه: عصمت علم حضوری با عصمت کشف و شهود نباید خلط شود- ثانیا اینکه تجربه دینی پیامبر حجت است ولی تجربه دیگران حجت نیست طبق مبنای جناب دکتر سروش سخن ناصوابی است چرا که ایشان هیچ تفاوت جوهری بین تجربه نبوی و تجربه دینی دیگران قائل نشده است الا این که نبی در خود احساس وظیفه می کند و خود را مأمور می داند که جامعه را اصلاح می کند،‌که این سخن نیز تمام نیست چرا که برخی عارفان نیز چنین مأموریتی را در خود حس می کنند فلذا برای اصلاح جامعه قیام می کنند. نمونه بارز چنین عارفانی، حضرت امام(ره) است.

ما اگر وحی نبی را حجت می دانیم به خاطر این است که با براهین قاطع عقلی اثبات کرده ایم که نبی بالضروره باید معصوم باشد و آن گاه در سایه سار عقل،‌مصداق نبی را می یابیم و وقتی قطع کردیم که او نبی است،‌قطع می کنیم که سخن او حجت است. بنابراین حجیت قول نبی متکی بر حجیت ذاتی عقل است و عقل در مواجهه با مدعی نبوت از او حجت طلب می کند که یکی از حجت های او اعجاز اوست و عقل حجیت اعجاز را می پذیرد ؛ و چون نبی اکرم(ص) نبی خاتم است لذا اعجاز او(قرآن کریم) تا قیامت باقی است تا بر عقول اتمام حجت شود.


جهت مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید:


- نقد نظریه بسط تجربه نبوی، استاد علی ربانی گلپایگانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
- کلام جدید، استاد خسروپناه، گفتار دوازدهم.