پرسش: آیا این سخن درست است که اسلام راستین فقط در قرآن است ؛چون کتب اسلامی یا تحریف شده اند و یا از اول منحرف بوده اند.
پاسخ :
منابع دین اصیل الهی ــ اعم از اسلام و دیگر ادیان اصیل الهی ــ دو چیز است . 1- عقل منطقی معیارمند 2- نقل معتبر
عقل در گزاره های عقلی قطعی ــ اعم ازگزاره های بدیهی و نظری ــ که بیانگر امری دینی هستند حجت شرعی و منبع دینی است و شکی نیست که منبع عقل هم اکنون نیز بدون تحریف موجود است چرا که گزاره ها و استدلالات عقلی دارای معیار سنجشند و بر اساس این معیارها در هر زمان و مکانی می توان گزاره و استدلال صحیح را ازگزاره و استدلال غیرصحیح تشخیص داد .تعداد گزاره های عقلی دین نیزکم نیستند ؛ امور دینی مثل مسائل خداشناسی و نبوت و معاد و فروعات بسیار زیاد آن سه و عدل و امامت و فروعات فراوان آن ومساله حسن وقبح ذاتی افعال و حجیّت معجزه و حجیت تواترومستقلات عقلیّه و صدها مساله اساسی دیگر دینی از محصولات این منبع دین هستند؛ و اگر کسی مدعی شود که عقل منبع دین نیست در واقع اصل دین را منکر شده است چرا که از یک طرف اثبات اساسی ترین مسائل دین به دست توانای عقل است و از طرف دیگر اصیل ترین منبع دین یعنی کتاب آسمانی حجیت عقل را در مسائل دینی به اثبات می رساند، بخصوص قرآن کریم که جایگاه عقل را بس رفیع می داند . بنابر این اگر کسی منکر حجت شرعی بودن عقل شود از یک طرف راهی برای اثبات مسائل اساسی و زیربنایی دین ندارد و از طرف دیگر منکر بسیاری از آیات الهی است که حجیت عقل را اثبات می کنند .همچنین اگر کسی در یقین آوری استدلال عقلی شک کند یا یقینی بودن بدیهیات عفلی را رد کند ،ادعایش دچار تناقض درونی خواهد شد چون هر استدلالی که بر ادعای خود اقامه کند ، خود آن استدلال به حکم محتوای ادعای خودش یقین آور نخواهد بود . پس تا اینجا مشخص شد که ادعای مطرح شده در متن سوال مخدوش است وافزون بر قرآن کریم منبع تحریف نشده ی دیگری نیز برای دین اسلام وجود دارد و آن عقل منطقی معیارمند است.
حال می پردازیم به منابع نقلی دین . منابع نقلی دین ، از حیث صدور آنها از معصوم (ع) بردو گونه اند . 1- منابعی که صدور آنها از معصوم (ع) قطعی است 2- منابعی که صدور آنها از معصوم (ع) قطعی نیست.
منابع قطعی الصدور اسلام عبارتند از : قرآن و احادیث متواتر . چون به حکم عقل ، خبر متواتر یقین آوره بوده و حجیت دارد ؛ و تواتر آن است که یک خبر با سلسله اسناد زیادی به ما منتقل شود به طوری که عقلا تبانی راویان آن بر کذب محال باشد . مثلا ما هیچگاه شهری به نام نیویورک را ندیده ایم ولی یقین داریم که چنین شهری وجود دارد؛ چون از طرق متعدد به ما خبر رسیده که چنین شهری وجود دارد و خبر دهندگان نیز به گونه ای بوده اند که نمی توانستند با هم توطئه کنند و همه باهم دروغ بگویند ؛ اما خبروجود اسلحه های کشتار جمعی درکشور عراق ، که دولت آمریکا مدعی آن بود ، با اینکه از طرق فراوانی در جهان منتشر شد ولی برای ما یقین آور نبود چون خبر دهندگان ، هم انگیزه دروغ گویی داشتند ،هم ،امکان تبانی با یکدیگر را داشتند ؛چرا که همه این خبرگزاریها تحت نفوذ یک جریان جهانی به نام صهینیزم جهانی بودند ؛ و با اینکه به ظاهر زیاد بودند ولی در واقع یکی بودند و انشعابات متعدد یک مرکز خبر رسانی بودند .
عقل حکم می کند که خبر متواتر با شرایطی که گفته شد یقین آور است ؛ وهمه عقلا به این حکم عقل ترتیب اثر می دهند ؛ حتی اگر افراد روایت کننده از نظر عقیده موافق با شنونده خبر نباشند. لذا علمای ما خبرمتواتر را حجت می دانند حتی اگر راویان آن اهل سنت یا کفار باشند .و ازهمین روست که ما قرآن کریم را قطعی الصدور می دانیم . چون قرآن نیز از راه تواتر به مسلمین رسیده است ؛ و اگر کسی ادعا کند که خبر متواتر قطعی الصدور نیست باید در قطعی الصدور بودن قرآن نیز شک کند .بنابر این افزون بر قرآن کریم و گزاره های عقلی دین اسلام ، احادیث متواتر نیز منبع یقین آور دین هستند .
اما منابع نقلی که صدور آنها از معصوم (ع) قطعی نیستند عبارتند از احادیث غیر متواتر که این منابع نیز خود اقسامی دارند . برخی از آنها قطعا مجعولند و علما ی حدیث این احادیث را می شناسند و هیچگاه در مسائل دینی به آنها استناد نمی کنند؛ و برخی دیگر از نظر سندی ضعیفند وبرخی دیگر احادیث ثقه و صحیح و مستفیضند ــ اقسام دیگری نیز برای احادیث وجود دارند که بیان آنها ضرورتی ندارد ــ علما در برخورد با این دسته از روایات آنها را ارزشگزاری می کنند و بر اساس ارزش هر حدیثی از آن استفاده می کنند . علمای شیعه برای ارزشگزاری احادیث از علوم وفنون زیادی استفاده می کنند که از جمله آنهاست :علم الحدیث ، درایة الحدیث ، علم رجال الحدیث و علم فقه الحدیث و ... این علوم معیار شناسایی ارزش احادیثند از حیث سند و متن .علما با راههای پر پیچ وخمی که در این علوم مطرح است تمام جوانب احادیث را مورد کاوش قرار می دهند و ارزش هر حدیثی را به دست می آورند و متناسب با ارزش یقین آوری آن، از آن استفاده می کنند . لذا هیچگاه از یک حدیث غیر متواتر برای اثبات مسائل اصول دین استفاده نمی شود ؛ و اگر در مسائل اصول دین از این روایات استفاده شود به عنوان موید است نه به عنوان اثباتگر. بنابراین به صرف اینکه در کتب روایی ، احادیث مجعول یا ضعیفی نیز وجود دارند نمی توان آنها را بی اعتبار دانست چرا که با معیارهای خاصی که در علوم یاد شده وجود دارند می توان احادیث مجعول و ضعیف را از احادیث صحیح تشخیص داد.
اما در مورد کتب حدیثی شیعه گفتنی است که کتب اربعه شیعه و حتی برخی از کتب دیگر ما از تدوین کننده های آنها با تواتر به ما رسیده اند . مثلا اینکه کتاب کافی توسط شیخ کلینی تدوین شده است متواتر است ؛ لذا شکی نیست که این کتاب تدوین شیخ کلینی است. اما این ادعا که بعد از عصر تدوینگران کتب احادیث ، این کتب تحریف شده اند باز فاقد اعتبار است؛ چون این کتب منحصردر یکی دو نسخه نبودند که کسی بتواند همه ی آنها را تحریف کند . برای مثال کتاب کافی در عصر خود شیخ کلینی در دست صدها نفر از علمای شیعه بود و امکان نداشت که کسی بتواند همه آنها را به یک صورت تحریف کند . بلی ما قبول داریم که به مرور زمان تغییراتی در برخی نسخ ایجاد شده است ؛ ولی این مطلب مشکلی برای علمای شیعه ایجاد نمی کند چون از طریق فن نسخه شناسی و مقایسه نسخه های متعدد قدیمی می توان موارد تغییر یافته را شناسایی و نسخه ها را تصحیح نمود.
تدوینگران کتب اصلی احادیث شیعه مربوط به قرن سوم وچهارم هجری می باشند . یعنی مربوط به عصر غیبت صغری و اندکی بعد از آن هستند ؛ لذا تا این عصر کتب روایی متعدد شیعه که اصحاب ائمه (ع) نوشته بودند به سمع و نظر ائمه (ع) رسیده بود . تدوین کنندگان کتب اصلی شیعه ، کتب اصحاب ائمه اطهار (ع) را که دست به دست وبا نقل سلسله اسناد بین علمای شیعه ، از اساتید به شاگردان منتقل می شد جمع آوری نمودند تا از تحریف درامان باشند . لذا چنین نبود که تدوین کنند گان احادیث هر حدیثی را نقل کنند بلکه با روش خاصی احادیث را نقل می کردند که سلسله اسناد تا امام معصوم حفظ شود . قبل از این تدوینگران نیز اصحاب به هرحدیثی بها نمی دادند بلکه کتب احادیث اصحاب را برای ائمه (ع) می خواندند و ائمه (ع) اشتباهات آنها را اصلاح می کردند .
حاصل مطلب این که منبع درجه اول دین عقل ، قرآن کریم و روایات متواترند و منبع درجه دوم آن روایات غیر متواترند که خود آنها نیز دارای درجات اعتبار متفاوتی هستند ؛ و تشخیص میزان اعتبار هر حدیثی تنها از عهده اهل فن برمی آید .
اگرکسی مدعی شود که احادیث غیر متواتر فاقد هر گونه اعتباری هستند چنین کسی را باید متوجه مغالطه خطرناک خود نمود . اگر بنا شود که ما فقط کلام متواتر را حجت بدانیم در آن صورت باید حکم مرگ خود وجامعه انسانی را امضاء کنیم ؛ چون بسیاری از اخباری که ما روزانه به آنها ترتیب اثر می دهیم اخباری غیر متواترند . اگر به کسی خبر دهند که فرزندت در حال غرق شدن در آب است آیا خواهد گفت که چون خبر شما متواتر نیست پس فاقد ارزش است ؟ در چنین موردی حتی شخص از ثقه بود خبررسان هم سوال نمی کند چه رسد به متواتر بودن؛ در حالی که علمای ما برای این که حدیثی را صحیح بدانند می گویند راویان آن همگی باید دوازده امامی ، عادل ، ضابط (دارای قدرت حافظه بالا ) و حدیث شناس باشند و در سلسله ی سند نیزخللی از حیث ترتیب روات نباشد ؛ اگر کسی با انصاف به این شرایط نظر کند آنگاه خواهد فهمید که علمای شیعه چه ضوابط سفت و سختی را برای پذیرش روایات وضع نموده اند . ما هیچگاه در امور روزمره خود چنین ضوابط سختی را رعایت نمی کنیم و نمی توانیم هم رعایت کنیم ؛ و الا دچار مشکلات جدی می شدیم ؛ کدام یک از خبرهایی که ما روزانه نقل می کنیم یا از دیگران می پذیریم دارای سند است چه رسد به این که دارای سند متواتر هم باشد . حتی در علوم تجربی نیز چنین ضوابطی رعایت نمی شود ؛ وقتی دانشمندی ادعا می کند که با آزمایش و تجربه مطلبی را کشف کرده است ، یکی دو نفر دیگر نیز آن را آزمایش می کنند و آنگاه آن را به جامعه علمی اعلام می کنند و همه دانشمندان و اهل علم بدون آنکه آن مطلب را شخصا آزمایش کنند می پذیرند و حتی نمی پرسند که آیا این چند نفر عادلند یا نه ؟ اگر بنا شود که ما هر خبری را به شرط متواتر بودن آن بپذیریم در آن صورت هر ادعای علمی را باید صدها نفر در کشورهای مختلف تجربه کنند و آنگاه آن را اعلام کنند تا ما بپذیریم ؛ واین امر به ندرت در دنیای واقعی رخ می دهد . بنابراین در عین اینکه ما احادیث غیر متواتر را قطعی الصدور نمی دانیم ولی درعین حال آنها را از حیث سند قویتر از اکثر اخباری می دانیم که در طول عمرمان شنیده ایم .
مضاف بر آنچه گفته شد ما معیارهای دیگری نیز داریم که با آنها می توانیم صحت وسقم احادیث غیر متواتر بسنجیم ؛ که از ذکرهمه آنها به خاطر تخصصی بودن مباحث اجتناب می کنیم وتنها به یک نمونه اشاره می کنیم ؛ وآن معیاراین است که اگر حدیثی برخلاف قرآن یا احادیث متواتر یا حکم قطعی عقل باشد ، علمای ما به ظاهر چنین روایتی ترتیب اثر نمی دهند حتی اگر از حیث سند صحیح باشد .