پرسش: چرا حضرت رقیه(س) با این که سه ساله بود و هنوز قدرت درک احکام را نداشت باید باب الحوائج شود؟ اگر جواب این باشد که ایشان رنج های زیادی کشیده اند می گوییم :خوب خیلی از افراد دیگر نیز مورد آزار قرار گرفته اند واگر جواب این است که : چون فرزند امام است ؛می گوییم : آیا این دلیل کافی است؟ گیرم پدرت بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل؟
پاسخ:
دختری کم سن و سال در سرزمین شام مدفون است که منسوب است به امام حسین(ع)، لکن در این که این دختر، دختر امام حسین(ع) یا دختر یکی از بنی هاشم یا اصحاب ، بین مورخین اختلاف نظر است ؛ ولی این دختر هر که هست دارای مقامات بالای معنوی است و از قبر شریف او کراماتی به ظهور رسیده است که بیانگر این معناست که صاحب این قبر در نزد خدا و اهل بیت(ع) صاحب جلال و احترام است. اما اینکه برخی روضه خوانها به این برزگوار لقب باب الحوائج می دهند ظاهرا از این جهت است که متوسلین این بزرگوار به شفاعت وی به حاجاتشان رسیده اند ولی بنده در روایتی ندیده ام که اهل بیت(ع) این لقب را به آن بزرگوار داده باشند و آنچه برای ما حجت است قول و فعل معصوم است نه قول و فعل غیرمعصومین.
اما چرا صاحب آن قبر شریف این همه سزوار تعظیم و احترام است. گفتیم که از این قبر شریف کراماتی مشاهده شده است که دلالت بر عظمت صاحب آن دارد و این منافاتی با کم سن و سال بودن آن بزگوار ندارد. بسیاری انسانها هستند هشتاد سال عمر کرده اند ولی به اندازه یک بچه هفت ساله شعور ندارند. بنده افراد چهل ساله ای دیده ام که تا عدد 10 نمی توانست بشمارد و در مقابل بچه هایی نیز دیده شده اند که همان دوران طفولیت صاحب عقول قوی بوده اند. نمونه بارز چنین افرادی در عصر خود ما «سیدمحمد حسین طباطبائی» است که در سن 5 سالگی کل قرآن را حفظ بود و با استفاده از آیات به سوال ها جواب می داد و برای افراد بزرگ سال سخنرانی می کرد و توانست از کشور انگلستان درجه دکترا بگیرد. افرادی دیده شده اند که در 8 سالگی وارد دانشگاه شده اند. برخی از علمای گذشته شیعه قبل از سن بلوغ به اجتهاد رسیده بودند و یکی از عرفا خود تصریح داشت که در سن چهارده سالگی صورت باطنی افراد می دیده است. ابوعلی سینا در سن هفت سالگی در عرض یک روز کتابچه ای نوشته بود که استادش آن را سه روز می خواند ولی درک نمی کند. حضرت یحیی در کودکی صاحب حکمت بود « و آتیناه الحکم صبیا»(مریم/12) و حضرت عیسی در گهواره با مردم سخن می گفت و خدا درگهواره انجیل را به او وحی نمود.(ر.ک: آیات 29-33 سوره مریم) و امام جواد(ع) در 9 سالگی به مقام رسید و امام زمان(عج) در سنین کودکی صاحب مقام امامت شد. بنابراین به صرف اینکه این دختر سه ساله یا چهارساله کم سن و سال بوده است نمی توان گفت که وی از دین بی خبر بوده است. این بزرگوار از فرزندان پاکان روزگار بود و در دامنهای پاک رشد کرده بود و در شکم او لقمه حرام راه نیافته بود.
امام حسین(ع) هر که را خالص نبود از کربلای خود خارج کرد و آنان که با او مانده بودند همگی مورد عنایات ویژه خدا بودند. امام حسین(ع) وقتی به کربلا می آمد با بزرگان بنی هاشم و دیگر قبائل ملاقاتها داشت و بسیاری از آنها اگر به کربلا دعوت می شدند، می آمدند ولی امام(ع) آنها را به کربلا دعوت نکردند و آنهایی را هم که خود با او آمده بودند، مرخص کرد ولی برخی اصحاب مثل زهیر را خود دعوت کرد، گویی آن حضرت می خواست مخلصین را گرد، خود جمع کرد تا برای آیندگان الگو باشند و یکی از این افراد که با امام ماند و این همه مصائب را تحمل کرد همین دختر خردسال بود و کار او در راه خدا به آنجا رسید که در میان آن همه اسراء نام او بعد از نام امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) مطرح شد و قرنهاست که نام او رسوا کننده ظالمان و سند حقانیت قیام امام حسین(ع) است. اگر عاشورا اسلام را حفظ کرده است این دختر خردسال نیز در این قیام نقشی این گونه شاخص داشته است و از این رو برگردن همه مسلمانان حق دارد و افزودن بر اینها وی در اثر آزارهای اهل بیت(ع) به شهادت رسیده است و صاحب مقام شهادت است و مقام شهادت، مقام کمی نیست.
امام حسین(ع) دختران دیگری نیز داشت، در بین اسراء نیز زنان و دختران و کودکان زیاد بودند ولی خدا نام این دختر خرد سال را بر سر زبانها و یاد او را در دلها انداخته است و این ناشی از مقام و مرتبه وجود خود او بوده است؛ البته اگر ثابت شود که وی دختر امام حسین(ع) از این جهت نیز احترام او بر ما واجب خواهد بود. چرا که اولا انسان وقتی کسی را دوست می دارد متعلقات او را هم دوست می دارد؛ دختر امام کم از پیراهن یوسف و صندوق حضرت موسی(ع) و هارون(ع) نیست خدا در قرآن کریم این دو شیء بی جان را محترم داشته است چون انتساب به پیامبران داشته اند. خداوند متعال را امر کرده است که نسل پیامبر را به نام و یاد او احترام کنیم و دوست بداریم و این باعث پاکی خود ماست. « قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری/23)
جریان عاشورا و کربلا را نباید سهل شمرد و نباید ساده از کنار آن گذشت. کربلا صحنه نمایش بهترین انسان از طیفهای گوناگون است. قاسم بن الحسن بیش از 13سال ندارد ولی مرگ در راه خدا را از عسل شیرین تر می داند. کافی است تصور کنیم که چه قدرت روحی می خواهد تا پسری 13 ساله به تنهایی به جنگ با هزاران نفر رود. برخی از اصحاب امام(ع) قریب 90 سال سن داشتند و با این حال به جنگ می رفتند. در میان شهدای کربلا نوجوانی است که پدرش نیز شهید شده است. این نوجوان به تنهایی به جنگ رفت و از چنان معرفتی برخوردار بود که به جای معرفی خود چنین گفت:
امیری حسین و نعم الامیر***سرور فؤاد البشیر النذیر
علی و فاطمه والداه ***فهل تعلمون له من نظیر
له طلعه مثل شمس الضحی***له غره مثل بدره منیز(منتهی الآمال، ج1، ص685)
کاروان حسینی را نباید با افراد عادی قیاس کرد،کودکان این کاروان کار بزرگان کردند و پیرسالانشان کار جوانان نمودند و زنانشان مردانه ایستادند. به قول مولوی:
کار پاکان را قیاس ازخود مگیر*** گرچه باشد در نبشتن شیر، شیر
آن یکی شیری است اندر بادیه*** و آن دگر شیری است اندر بادیه
آن یکی شیریست کآدم می خورد*** و آن دگر شیریست کآدم می خورد