پرسش
:با توجه به علم خداوند که می دانست بعضی انسان ها خاسر و ظالمند -مانند من- و به خود و دیگران ظلم می کنند و راه شقاوت را پیش می گیرند چرا انسان را آفرید؟ اگر می گویید به خاطر خوبان است چرا فقط خوبان را آفرید و من احمق را آفرید؟ چرا خدا گفته که انسان ضعیف خلق شده مگر خودش خالق نبوده؟ مگر نمی توانست بهتر خلق کند؟ (لطفا در جواب نگویید سرنوشت هر کس به دست اوست این را می دانم. ولی خدا نیز از ازل می دانست که هر کس به دلیل وجود اختیار و ... چه راهی را پیش می گیرید.)پاسخ
: خدا آفرید چون می دانست. یعنی علم خدا به اشیاء علت پیدایش آنهاست. مخلوقات،علم فعلی خدا و ظهور علم ذاتی او هستند. در انسان علم به فعل، علت ناقصه فعل است؛ یعنی در انسان علم کافی برای تحقق فعل نیست کما اینکه اراده و اختیار هم کافی برای تحقق فعل نیست.علت تامه فعل انسان از علل ناقصه فراوانی تشکیل شده است مثلا وقتی نجاری، میزی را درست می کند. وجود ماده(چوب، میخ و چسب) و ابزار(اره، چکش، گیره و ...) لازم است؛ همچنین باید خود نجار هم از حیث بدنی و روانی سالم باشد و کمی سفارش ساخت میز را به او داده باشد و نقشه میز هم در ذهن نجار باشد و ... همه این امور جزئی از علت پیدایش میز هستند. اگر همه این امور فراهم باشند و علم و اختیار و اراده انسان هم به آنها محلق شود، میز ساخته می شود. لذا اگر همه علل فراهم شوند ولی علم یا اختیار یا اراده انسان به این علل ضمیمه نشود فعل تحقق نخواهد یافت. همین طور اگر علم و اختیار و اراده باشد ولی یکی از علل دیگر مفقود باشد باز فعل تحقق نمی یابد. اما در مورد خدا چنین نیست علم ذاتی خدا به اشیاء عین علم او به ذات خودش است و علم او به ذات خودش عین ذات اوست. همین طور اختیار و اراده ذاتی خدا عین ذات او و عین علم اوست لذا علم و اختیار و اراده ذاتی خدا واجب الوجود است و امکان در آن راه ندارد.