پرسش:چرا فرشته ای که برای بشارت دادن تولد حضرت عیسی(ع) به نزد حضرت مریم(س) آمد به شکل مرد جوان وزیبایی بود؟ آیا این امر باعث به وجود آمدن این انحراف بین مسیحیان شده است که حضرت عیسی(ع) فرزند خداست؟ لطفا توضیح دهید. و در آخر این انحراف چه تأثیری در جامعه مسیحیت گذاشته است؟ در قوانین اجتماعی و فردی، اخلاق، سیاست و غیره؟
پاسخ: تا جایی که بنده تفحص نمودم در تمام مواردی که ملائک تمثل یافته اند همیشه به صورت مرد تمثل یافته اند و گویا این یک سنت الهی است که همواره رسالت را در مردان قرار داده است لذا همه انبیاء و اوصیای آنها مرد بوده اند. شاهد تمثل ملائک به صورت مردان نیز تابع همین سنت باشد.
خدا اسمائی دارد و هر اسمی از اسماء او در عالم مظاهری دارد و مظاهر اسم هادی، در مردان ظهور یافته است، یعنی در آنها ظهور این اسم غلبه دارد، گرچه زنان نیز می توانند مظهر اسم هادی باشند ولی این اسم در انها غالب نیست. همانطور که مظهریت اسم جمیل و رئوف در زنان غلبه دارد و درمردان این اسماء ظهور کمتری دارند.
بنابراین ملائک وقتی پیامی را برای بشر می آوردند به صورت مرد تمثل می یابند که قابلیت بیشتری برای ظهور اسم هادی دارد، اما این بدان معنا نیست که ملائک مردند، بلکه ملائک منزه از جنسیتند. هم چنین نباید تمثل را با تجسد اشتباه گرفت وقتی فرشته برای کسی ممثل می شود. در باطن و مرتبه ی برزخی شخص برای او ممثل می شود نه این که فرشته در عالم خارج به صورت جسم درآید. و اگر کسانی از اصحاب پیامبر جبرئیل را درکنار پیامبر به صورت مردی دیده اند به این معنی است که آنها اهل بصیرت بوده اند و با چشم بصیرت او را می دیدند.
در مورد تمثل روح القدس برای حضرت مریم به صورت مرد حکمت دیگری نیز ممکن است لحاظ شده باشد. خداوند متعال روح القدس را به صورت مرد برای حضرت مریم ظاهر کرد تا از واکنش حضرت مریم عفت و قداست او نیز بر جهانیان روشن شود و خدا واکنش او چنین بیان نمود. «و در برابر آنان پردهاى بر خود گرفت پس روح خود را به سوى او فرستادیم تا به [شکل] بشرى خوشاندام بر او نمایان شد مریم] گفت اگر پرهیزگارى من از تو به خداى رحمان پناه مىبرم». (سوره مریم، آیه 17-18)
یکی از دلائلی که باعث شده مسیحیت حضرت عیسی را پسر خدا یا خدای مجسم بدانند همین امر است ؛ البته کلمات کتاب مقدس نیز در این انحراف نقش داشته است . یعنی مسیحیان از آن جهت که حضرت عیسی پدر اسانی نداشت ودر کتاب مقدس هم از او با عنوان پسر خدا یاد شده است او را پسر خدا دانستند. البته کلمه پسر خدا که در اناجیل اربعه به حضرت عیسی نسبت داده شده است، واقعا به معنی فرزند خدا نیست. چون این کلمه در مورد غیر حضرت عیسی نیز در اناجیل اربعه استعمال شده است وکسی هم در آن موارد نگفته است که این افراد خدا یا پسر خدا هستند.در « عهد جدید»(اناجیل) در مورد حضرت سلیمان(ع) از قول خدا می خوانیم: «او را برگزیده ام تا پسر من باشد و من پدر او». (کتاب اول تواریخ ایام، 6:28) و در موردحضرت یعقوب (اسرائیل) آمده است: «خداوند چنین می گوید: اسرائیل پسر من و نخست زاده ی من است». (خروخ، 4:22)یا در انجیل متّی از زبان حضرت عیسی(ع) آمده است: «من به شما می گویم که دشمنان خود را محبّت نمایید و برای لعن کنندگان خود برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند، احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند دعای خیر کنید تا پدر خود را که در آسمان است پسران شوید ...». (متی 44:5 -45)
پس چنین نیست که در اناجیل فقط عیسی پسر خدا خوانده شده باشد.
در عین حال که در اناجیل این گونه تعابیر است، تعابیری نیز وجود دارد که عیسی را بنده خدا معرفی می کند. مثلا عیسی گفت:«نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما می روم». (یوحنّا 20:17) هم چنین در اناجیل ذکر شده که حضرت عیسی(ع) عبادت می کرد؛ و معنی ندارد که خدا عبادت کند.
به نظر می رسد که واژه «پسر خدا» یک واژه ی تشریفی است و بیانگر تقرّب شخص به خداست که مشابه آن در قرآن نیز وجود دارد. مثلا در مورد حضرت عیسی(ع) فرموده است و «روح منه» (نسا، 171) (عیسی روحی است ازخدا) یا در مورد آدم فرمود: « .... و نفخت فیه من روحی ». (حجر، 29) (...و از روح خودم در او دمیدم) که عوام خیال می کنند خدا روح دارد و از روح خودش در آدم دمیده است. در حالی که «روحی» یعنی روحی که منتسب به من است و در نزد من مقرّب است. مثل واژه «بیتی» یا «عبادی» همان طور که در مورد کلمه «روحی» در قرآن برداشت های غلطی شده است در مورد واژه ی «پسر خدا» هم، مسیحیان برداشت غلطی کرده اند.
این عقیده انحرافی در جامعه مسیحیت تاثیر بسیار عمیقی داشته است به طوری که می توان گفت تمام ارکان جوامع مسیحی را تحت تاثیر قرار داده است. در قرون گذشته مسیحیان به اقتضاء این عقیده ؛ غیر سفید پوست ها را انسان نمی دانستند به این اعتبار که خدای انسان وار (عیسی مسیح) سفید پوست بوده است. تحت تاثیر این عقیده مسیحیت معتقد شد که مسیح فدای گناهان انسان شده است و گفتند که انسان دارای گناه ازلی است که از آدم به او ارث رسیده است؛ لذا در بینش مسیحیت انسان موجودی ذاتا پست معرفی می شود که با مرگ فدیه وار مسیح پاک می شود. بنابراین تا کسی مسیحی نشود پاک نمی شود . ارباب کلیسا در سایه این عقیده انحرافی خود را پدر مردم دانستند و برای خود ، شأن آمرزش گناهان قائل شدند.
ر.ک:
- آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی
- کلام مسیحیت، توماس میشل، حسین توفیقی